شاگرد از استادش پرسید:عشق چیست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور از گندم زار،به یاد داشته باش که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی بازگشت.
استاد پرسید:چه آوردی؟و شاگرد با حسرت گفت:هیچ!هرچه جلو میرفتم،خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پر پشت ترین،تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت:عشق یعنی همین
نظرات شما عزیزان:
amin 

ساعت18:44---14 بهمن 1390
نطر خودت درباره عشق چیه؟؟؟؟؟؟
بنظر من همش چرته
چراشو نمیگم
پاسخ:اون دیگه نظر شخصیه شماست......هرکسی یه عقایدی داره...از نظر من عشق وجود داره.....وگرنه آدما تا الان نمیتونستن همدیگه رو تحمل کنن.....و خیلی چیزهای دیگه.....!!!!!!!!!!!!
بنظر من همش چرته
چراشو نمیگم
موضوعات مرتبط:
برچسبها: